۲ مطلب توسط «•𝑴𝒚 𝒍𝒐𝒗𝒆𝒍𝒚 𝒅𝒂𝒅•» ثبت شده است

Doğmak "

  • ۱۷
    • •𝑴𝒚 𝒍𝒐𝒗𝒆𝒍𝒚 𝒅𝒂𝒅•
    • پنجشنبه ۱۶ تیر ۰۱

    یادگاری ..

     

    - مستانه خندید و جام خود را برای اطاعت از حرف او بالا برد .. ذره ذره نوشید اما عمیقا فکرش تنها درگیر یک چیز بود ! هیچ کدام از حرف های اطرافیانش در خاطرش فرو نمی رفت و تنها با تکان داد سر خود صحبتهای جمع را اکتفا کرد .. نگران بود از بابت شخصی که همکلامی با او ممنوع شده بود ! حال که بیست و شش سال عمر کرده بود اما خلاف شرح خانوادش بود رابطه ای با همجنسش .. پشیمان بود از بازگوی حقیقت و دنبال راه چاره ای میگشت .. تنها ( فرار ) بود ک در ذهنش تکرار میشد ! کلافه از جای برخاست و با خداحافظی ارامی زیر لب از کلاب که دود و انواع و اقسام ادکلن های مختلف مارک دار پخش شد بود ، بیرون زد . یقه پالتوی خود را بالا زد و دستی بر جیب زد و به راست همقدم شد .. یک ماه می گذشت که او را ندیده بود ! در دل او طوفانی به پا بود .. از او خواستار بود که برای رفع دلتنگی از دور چهره او را ببیند اما مغز او بود ک با تندی سلقمه ای ب دل او می زد و با صدایی رسا در مغزش می گفت ؛ بیخیال ! همچنان راهی بود .. صدایی از کنارش باعث شد سربالا بگیرد و نگاهی بیندازد ! آه .. بستنی فروش سیار معروف پل بود ! خاطراتش مانند ساعقه ای بر جلوی چشمانش می زد ! کاسه ی چشمانش از اشک پر شده بود و منظره پل رو به روی چشمانش تار ! دست از جیب بیرون کشید و با قدم های تلو تلو خوران جلو رفت ، اشکانش هر لحظه پس از دیگری ز هم سبقت می گرفتند .. با دست جلوی چشمانش را گرفت و آشکارا و بلند گریست ! اهمیتی به مکان نداد .. درست بود ! او یک مرد جوان بود اما دلتنگ عشق پنهانی خود بود .. از او خبری نداشت و همین حال او را خراب می کرد ! برای صدمین بار لعنت فرستاد که چرا او را طرد کرد .. به اجبار؟ بلند فریاد زد و با زجه مانند گفت :《 گناه من چه بود سر یک عشق با همجنسم؟ کجای دنیا عشق خلافه که حال برای من جرم شده است؟ تنها یک چیز خواستار جز لمس دوباره او ! 》 .. بعد از مدتی رفت ! اما در پشت پرده قضیه همان عشقش بود که پشت بود می گریست اما بعد از رفتن او قدمی به جلو برنداشت که او را متوجه خود کند ! معتقد بود مرد است و حرفش ! به پدر او قول داد که هیچ وقت بعد از گرفتن مبلغی گرانی پول سمت پسرش نرود .. حال است که داستان ان دو برای همیشه به بیراهه رسید ... -

    《 یک شیرینی تلخ؟ تقدیم ب ت ! 》

    • لوسیفر؟ یا شایدم یک پدر بی نام و نشان •

    2021/12/31

  • ۲۱
  • نظرات [ ۵۲ ]
    • •𝑴𝒚 𝒍𝒐𝒗𝒆𝒍𝒚 𝒅𝒂𝒅•
    • جمعه ۱۰ دی ۰۰
    𝑮𝒆𝒏𝒆𝒓𝒂𝒍 , 𝒚𝒐𝒖 𝒂𝒓𝒆 𝒎𝒚 𝒎𝒐𝒔𝒕 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍 𝒔𝒊𝒏

    ژِنِرال تو زیبا ترین گناه مَنی:)