عشق...
مفهومش را نمیدانم..
توصیفش را نمیدانم..
ولی میدانم باتو در وجودم آنرا حس کردم
میدانم در همه‌ی اشعار ها تورا خواهم دید
میدانم با لبخندت میتوانم لبخند بزنم
میدانم برق چشمانت مرا مست خواهد کرد
میدانم پیش تو حالم خوب تر از خوب است
و میخاهم این را بدانی که
همیشه در کنارت خواهم ماند
« در لحظات تلخ و شیرین »
در گریه و خنده ها
را با تو شریک میشوم
میخاهم بدانی
اگر آسمان به زمین هم بیاید
دوستت دارم "
زیرا تو قلب بیمارم را با لبخندهایت ترمیم نمودی'''''
اینجا زیادی خاک خوردع ن؟
--
خب چطورید ؟ میش گف خیلی وقته پست نزاشتم حرف بزنیم هوم..؟
آهنگ جرج مایکل پلی میشود*
خب..
یک سال از وقتی که این وب زدم میگذره..توی این مدتی که بیان بودم خاطرات خیلی بد و خیلی خوبو تجربه کردم!
قرار بود موقعی ک این وب ۱ ساله بشه حذف بشه~
ولی دلم نمیومد..اونم ب دلایلی..
ول من الان عاشق وایبیم ک اینجا بم میده"
توی این مدت با آدمای زیادی آشنا شدم که شدن جز بهترین و مهم ترین افراد زندگیم"
شاید خیلی دیر ب دیر میام اینجا و دیر ج کامنت هارو میدم ول بذارید رو حسابه
خستگی و کلافه بودن''''
از همتون ممنونم ک تو این ی سال کنارم بودید و...
خ دیگ همیD:
مراقب خدتون باشید گایز..
