۳۲ مطلب در آذر ۱۴۰۰ ثبت شده است

تو مال من بودی!

" دیگه مهم نبود چی میشه، مهم نبود اگر با این بارون چه

غمهایی رو به این شهر آورده بودم...هر اتفاقی که قرار بود

بیوفته، من این رو از چشمهات میخوندم...تو مال من بودی و

این شهر قرار بود تو رو به من پس بده..."

کیم تهیونگ، 18 نوامبر 1991 

  • ۲۲
    • •𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒔𝒓𝒐𝒓𝒚𝒕𝒆𝒍𝒍𝒆𝒓•
    • سه شنبه ۳۰ آذر ۰۰

    دروغ نگفتم !

    دروغ نگفتم.

    فشاری به بازوش وارد کرد و با لحن سرد و در عین حال

    غمگینی گفت:

    _ پس به چشمهام نگاه کن و بگو دوستم نداری.

    با شنیدن این حرف دید چشمهاش، دوباره تار شد. اون امشب

    میمرد، با این حرفها اون قطعا تحمل نمیکرد.

    تهیونگ که سکوت جونگکوک رو دید، با عصبانیت دستش رو

    زیر چونش برد و سرش رو بلند کرد. جونگکوک بیصدا با

    چشمهای اشک آلود به چشمهای ناپلئونش خیره شد، تهیونگ

    با صدایی که رو به باال رفتن بود، داد زد:

    _ لعنتی، بهم بگو دوستم نداری. 

    با خشم بازوش رو از دستش بیرون کشید و با چشمهای سرخ

    شده، نگاهش کرد:

    _ تنهام بذار ژنرال...بذار خودم و بدون تو بسازم.

    بدون حرف دیگه ای از کنارش گذشت اما چند قدم دور نشده

    بود که با صدای تهیونگ ایستاد:

    _ چرا نذاشتی ببوستت؟

    درست حدس زده بود. تهیونگ، اون و یوگیوم رو دیده بود،

    برای همین انقدر آشفته بود؟ مگه اون نبود که حسی به

    جونگکوک نداشت؟ پس چرا انقدر براش مهم شده بود؟

    _ میخوای راستش و بگم؟

    _ مگه دوستش نداشتی؟ بهم بگو چرا نذاشتی ببوستت؟

    بدون اینکه برگرده با بغض جوابش رو داد:

    _ چون لبهای من با قفل شدن بین لبهای تو صاحبش و پیدا

    کرده بود، من حتی لیسش نمیزدم که رو بوسه ی ناپلئونم پاک 

    نشه. من فقط نوزده سالمه انقدر شجاع نیستم که بذارم کسی

    بوسه ات و پاک کنه...

    مکثی کرد و با صدای آرومی ادامه داد:

    _ اما قول میدم شجاع تر شم...قول میدم دیگه نذارم بهم

    آسیب بزنی، مطمئنم خودت انقدر ترسو هستی که بازم از

    جنگیدن برای من دست بکشی، راستش و بخوای...دیگه به این

    کارت عادت کردم:) 

  • ۲۲
    • •𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒔𝒓𝒐𝒓𝒚𝒕𝒆𝒍𝒍𝒆𝒓•
    • يكشنبه ۲۸ آذر ۰۰

    ایندفعه این منم ک دوست نداره:)

    خداحافظی من از تو انقدر تلخ بود که خودم هم تموم

    شدم...حالم از آدمی که عاشق تو شده بود بهم میخورد، عینکم

    و دور انداختم، موهام و بلند کردم، دیگه لباسای بچگونه

    نمیپوشیدم، میدونی چرا؟ چون بهت قول داده بودم بزرگ شم

    چون دزیره میگفت آدم وقتی بزرگ میشه که عاشق شده باشه،

    تو من و بزرگ کردی تهیونگ فقط توی هفت ماه بزرگم

    کردی...درست همونطور که دزیره با رفتن ناپلئون بزرگ شد ، انگار عاشق بودن کافی نیست باید بشکنی تا بزرگ بشی...من

    بزرگ شدم...و االن...اجازه میدم ژان باپتیست وارد خط

    داستانیم شه، ناپلئون اگه دزیره رو ترک نکنه...ناپلئون نیست،

    پس تو هم بذار با کسی که دوسش دارم ادامه بدم...عشق من و

    تو مثل عشق فرشته به زندگی توی جهنمه...تو از اولش آتیش

    بودی...و من فکر میکردم قراره من و از سقوط نجات بدی...اما

    نمیدونستم خودت باعث سقوطم میشی...

    اولین قطره ی اشکش فرو ریخت و در حالی که زمین خیره

    شده بود، گفت:

    _متاسفم آقای کیم، اینبار این منم که دوستت ندارم.

    _ دروغ گفتن و هم یاد گرفتی اوژنی؟

    شل شدن پاهاش رو دوباره احساس کرد، چرا این مرد

    نمیفهمید؟

    این اسم برای اون ساخته نشده، اسمی که باعث فرو ریختن  قلبت شه قطعا برای تو نیست..

     

  • ۲۲
    • •𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒔𝒓𝒐𝒓𝒚𝒕𝒆𝒍𝒍𝒆𝒓•
    • شنبه ۲۷ آذر ۰۰

    انتخاب !

    " زمانی میرسه، که باید انتخاب کنی...بین چیزی که میخوای

    داشته باشی و چیزی که حقیقت داره...حقیقت توی زندگی من

    نداشتن تو بود...و من اون و انتخاب کردم، تا بیشتر از این بهت

    آسیب نزنم."

    کیم تهیونگ، 8 آپریل 1991 

  • ۱۸
    • •𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒔𝒓𝒐𝒓𝒚𝒕𝒆𝒍𝒍𝒆𝒓•
    • پنجشنبه ۲۵ آذر ۰۰

    3 ماه¿

    3 ماه شد ن؟..

    هی لیتل..یادت میاد چطور شروع شد؟ 

    انگار همین دیروز بود ک اپات می‌گفت ریل بشید ریل بشید..جر 

    با وجود اینکه ی کراش خیلی کوچیک بودم روت..ول خیلی پا فشاری کردم ک نشه..

    تو یک هفته رو کردی 5 روز ! 

    3 ماهه ک آسمون من یه ستاره بیشتر نداره!!

    اونم فقط مین میونگه :) 

    هیچ چیز نمیتونه جلوی عاشق بودن منو بگیره..می‌دونی..

    واقعا از خدا ممنونم ک تورو دارم :)

    تموم چیزی ک دارم جاص ی چیزه ها ..

    اونم فقط تویی :)

    هوم درسته..کیم یویی بدون تو هیچی نیس..

    آره من بدون تو نمیتونی..وقتی نیستی من دوباره میشم همون مغروری ک همه ازش دوری میکنن.. 

    با اومدنت اون باغ تاریک بدون چراغ و با گلای پژمرده رو نورانی کردی..

    اون قلب ضربه دیده رو ترمیم کردی..

    اون کاغذ مچاله شده رو باز کردی و ازش مراقب کردی..

    تو ی فرشته بی بالی..

    از خدا ممنونم بابت اینکه این فرشته رو ب من داد :) 

    من توی این 3 ماه واقعا خوشحالم..

    شاید خیلی از نظر همه چی اذیت بشم یونو دیگ..

    ول با بودن اون قلی مهربون و تک تک لبخند های از سر ذوقت..

    میتونم خوشحال باشم..اون لبخندا به من زندگی دوباره رو میده:) 

    من با تک تک ذوقات زندگی میکنم... با تک تک لجبازی های کیوتت..با تک تک اون کیوت بودن:)

    خودت می‌دونی چقدر عاشقتم !💜

    3 ماهگیمون مبارک دایناموند من 💜! 

     

     

     

     

     

     

  • ۱۴
    • •𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒔𝒓𝒐𝒓𝒚𝒕𝒆𝒍𝒍𝒆𝒓•
    • پنجشنبه ۲۵ آذر ۰۰

    ?..𝑨𝒏𝒈𝒆𝒍

     فرشته ای خندید، فرشته ای گریست، فرشته ای دوید،

    فرشته ای پرواز کرد، فرشته ای خسته شد، فرشته ای نگاه

    کرد، فرشته ای گناه کرد، فرشته ای تباه شد، فرشته ای 

    شکست و همه ی اینها اتفاق افتاد...وقتی فرشته ای عاشق

    شد..."

    جئون جونگکوک، 28 مارچ 1991 

  • ۲۱
    • •𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒔𝒓𝒐𝒓𝒚𝒕𝒆𝒍𝒍𝒆𝒓•
    • چهارشنبه ۲۴ آذر ۰۰

    با تو بودن باعث میشه خودم باشم!

     

     

      جونگکوکا...

    به نیم رخش خیره شد و جوابش رو داد:

    _ بله؟

    _ چرا انقدر بودن با من برات مهمه؟

    نگاهش رو به روبروش داد و نفس عمیقی کشید:

    _ چون بودن با تو باعث میشه خودم باشم... بدون اینکه نیاز به

    تظاهر داشته باشم:)!  

    ! My edit -

  • ۱۴
    • •𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒔𝒓𝒐𝒓𝒚𝒕𝒆𝒍𝒍𝒆𝒓•
    • چهارشنبه ۲۴ آذر ۰۰

    بزرگترین حقایق جهان !

    " یادمه قبلا یه جمله ای شنیده بودم که میگفت: بزرگترین

    حقایق جهان در ابتدا توهین به مقدسات شمرده میشدن.

    راستش الان  بهتر معنیش و میفهمم، چون عشق تو حقیقتی

    بود که قرار بود تمام مقدسات من و زیر سوال ببره."

    جئون جونگکوک، 2۷ مارچ 1991

     

  • ۱۷
    • •𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒔𝒓𝒐𝒓𝒚𝒕𝒆𝒍𝒍𝒆𝒓•
    • سه شنبه ۲۳ آذر ۰۰

    ? The true meaning of running

    " معنای واقعی دویدن چی بود؟ اون تمام اون حرفها رو زد تا

    به من بفهمونه، که دلش میخواد آزاد باشه، دلش یه پرواز

    آزادانه رو میخواست... اون شب من فهمیدم معنای دویدن

    دوست داشتنه... و اون قرار بود برای من دویدن رو یاد بگیره..." 

     " جئون جونگکوک، 18 مارچ 1991 "

  • ۱۵
    • •𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒔𝒓𝒐𝒓𝒚𝒕𝒆𝒍𝒍𝒆𝒓•
    • سه شنبه ۲۳ آذر ۰۰

    زیبا ترین گناه !

     

    اگر عشق گناه بود ، اگر اشتباه بود..شاید وقتش رسیده ما هم گناهکار باشیم :) 

    - تو زیبا ترین گناه منی ژنرال ! 

  • ۱۶
    • •𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒔𝒓𝒐𝒓𝒚𝒕𝒆𝒍𝒍𝒆𝒓•
    • سه شنبه ۲۳ آذر ۰۰
    𝑮𝒆𝒏𝒆𝒓𝒂𝒍 , 𝒚𝒐𝒖 𝒂𝒓𝒆 𝒎𝒚 𝒎𝒐𝒔𝒕 𝒃𝒆𝒂𝒖𝒕𝒊𝒇𝒖𝒍 𝒔𝒊𝒏

    ژِنِرال تو زیبا ترین گناه مَنی:)