ماهک من..¿!
زندگی من..¿!
امروز بدجور میصت بودم..نشد زیاد پیشت باشم..حتی بقیه متوجه شدن ک چمه بهم گفتن پاشو برو اما تا اومدم پیشت یهو بابام زنگ زد ک برگردم
یونو چرا دیر کردم بت گفتم لاو چیشد تو راه..ماه من امروز فهمیدم وقتی ۲ یا ۳ ساعت پیشت نباشم اینطوری میصتم (:
چی برسه بخاد مامانم حرفشو عمل کنه..
من بدون تو نمیتونم :)
نمیتونم ادامه بدم..برای همین گفتم مرگ هم جدامون نمیکنه:)
وقتی فهمیدم سرت ضربه دیده گریم گرفت..
این روزا گریه کردنم فقط به تو و چند نفر دیگه ربط داره..اما بیشتر بخاطر تو یعنی میونگم گریه میکنم:)
میونگ من..
عشق کوچولوی من..
من بدجور میخامت و عاشقتم اونقدر عاشقتم ک میخام برای عشقمون هر کاری کنم..حتی اگر جون بدم!
عاشقتم لاو عاشقتم