_ قربان...این عینک تک چشمیه؟
تهیونگ ناخودآگاه لبخندی زد و شونه اش رو باال انداخت:
_ توی فروشگاه که دیدمش حس عجیبی بهم دست داد، بچه
که بودم همیشه آرزو داشتم از این عینکا داشته باشم...ولی
خب به مرور زمان آدم آرزو هاش و یادش میره...آرزو های
دست نیافتنی تری وارد زندگیت میشن...بد نیست بعضی وقتا
وقتی دستت میرسه به آرزوهای بچگیت برسی، حتی اگه یه
عینک از قرن پونزدهم باشه.
"Dessire "
- •𝑫𝒆𝒗𝒊𝒍 𝒔𝒓𝒐𝒓𝒚𝒕𝒆𝒍𝒍𝒆𝒓•
- سه شنبه ۱۴ دی ۰۰