ژنرال!

ژنرال...

صدای قلبم و میشنوی؟!

این قلبم داره تورو صدا میکنه...

من منتظرتم، منتظرت میمونم تا زمانی که بمیرم وقتی بغلت میکنم یه حس آرامشی بهم دست میده که همون لحظه میخوام زمان متوقف شه؛ 

"سهم غم"

​​​​​"دزیره به آدما ، به خاطر سهمشون از شادی حسادت نکن چرا که سهم غمشون دیده نمیشه..! "

•𝑨𝒏𝒅 𝒆𝒗𝒆𝒓𝒚 𝒔𝒏𝒈𝒍𝒆 𝒚𝒆𝒂𝒓•

And every single year

و هر سال

I'm drowning in my tears

درحال غرق شدن توی اشکامم

I'm drowning in my tears again

در حال غرق شدن توی اشکامم دوباره

I can't seem to forget the pain I seem to give

به نظر می رسد نمی توانم دردی را که به نظر می رسد فراموش کنم  

•𝑫𝒐𝒘𝒏𝒍𝒐𝒅•

 

درمان من ؛

" درمان من، چشیدن شراب سرخ لبهای توئه...درمان من زل

زدن به دریای شب چشمهاته، درمان من شیطنت های یهویی

و عجیب و غریبته...درمان من، لبخند بهشتیته...و اینو بدون...

من تا آخرین لحظه ی عمرم قراره تشنه ی این درمان باشم...تو

درمان من هستی و اگه میخوای نفس کشیدن و ازم بگیری،

یکی از اینا رو ازم کم کن...بعدش ببین چطور خاکستر میشم..~" 

desiree-

مود خیلیا

مودِ خیلیامون ساعت دوازده شب به بعد احساس “Hypophrenia“ هایپو فِرنیاست"یعنی حالتی که بدون هیچ دلیلی احساس افسردگی میکنیم. در این مواقع در ضمیر ناخودآگاهمون، دلمون برای شخصی تنگ شده اما ضمیر آگاهِ ما اون رو فراموش کرده...  

گاهی وقتا..

گاهی وقتا اونقدر درگیر زندگی میشیم که یادمون می‌ره ساعت چنده و باید بخوابیم..

اونقدر غرق درد میشیم که دیگه خواب هم ازمون فرار می‌کنه..! 

عاشق شدن

عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی کافه‌ی شلوغ، میمونه، اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی باید چشم هات رو ببندی و از بقیه صداها بگذری و اون‌ها رو نشنوی، صدای خنده‌ها، گریه‌ها، به‌هم خورد فنجون‌ها... تو واسه‌م اون صدای قشنگ بودی که من به خاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم..! 

 1400/10/27 

Kim floria

ریشه های قوی!..

ریشه های محکم درون خاک فرو رفته بود..

دخترک کلاه فرانسوی قهوه ای رنگش را بر سر گذاشت و راهی روستای نزدیک شهر شد..

همینطور که راه می‌رفت به اطراف خود نگاه میکرد..چشمش به درختی افتاد که کنار یک برکه آب بود..

سمت درخت قدم برداشت و به برگ هایش نگاهی انداخت.

لبخندی زد و یکی از برگ هارو چید و خاک روشو تکوند..به تنه درخت نگاهی کرد و روی زمین نشست.

دستش را روی تنه ی درخت کشید و گفت : زیادی محکمی درختچه 

سرش را به تنه درخت تکیه داد و چشماشو روبه آسمان کرد.

نفس عمیقی کشید و گفت : اینجا تنهایی سبزک ؟ 

چقدر زود برای اون درخت اسم انتخاب کرد!

برگ را در دستش تکان و کلاهش را در آورد و گفت : زیادی تنها به نظر میرسی ولی زیادی هم محکم موندی برام جالبه که چرا از تنهایی پژمرده نشدی و ریشه ات هنوز قوی مونده سبزک محکم 

برگ را روی لباسش گذاشت و گفت : زندگی اونقدر همه رو تنها کرده که مجبورن برای نفس کشیدن محکم بمونن سبزک 

چشمانش را بست و گفت : ولی من هیچ وقت نمیتونم مثل تو قوی بمونم..! 

-𝑲𝒊𝒎 𝒇𝒍𝒐𝒓𝒊𝒂-

قلبم از نبودنت مرده..!

سرش رو بلند کرد و توی چشمهاش زل زد، با گریه گفت:

_ مگه نمیبینی؟ قلبم از نبودنت مرده...بینمون...کوه های برف 

گرفته است...ما تو راه باال رفتن از این کوه میمیریم تهیونگ...بغض گلوش رو گرفته بود، اشکهای بلوری چشمهای جونگکوک 

قلب خسته و پیرش رو به مرگ رسونده بود.

_ بگو چیکار کنم؟ هر کاری بگی میکنم...تو فقط گریه نکن.

با حرف تهیونگ هق هقش بیشتر از قبل آزاد شد و با تمام 

وجود نالید:

_ من درد دارم...

توی چشمهاش خیره شد و با لبخند غمگینی گفت:

_ دردات و میکشم.

_ اشکام چی؟

سرش رو جلو برد و لبهاش رو روی چشمهاش گذاشت، با 

صدای آرومی زمزمه کرد:

_ میبوسمش.

_ قلبم شکسته...

ازش فاصله گرفت و خیره توی چشمهاش گفت:قلب خودم و بهت میدم. 

𝑫𝒆𝒔𝒊𝒓𝒆𝒆-

خیلی وقته¿

کلیک 

خیلی وقته نزاشتم...حرفی چیزی؟؟

​​​​​​